#دلنوشته_جهادی #اولین_جشنواره_حرکت_های_جهادی_استان_آذربایجان_شرقی

دست خدا

آیا تا بحال لبخند زیبای عروسی که دو سال منتظر جهیزیه بوده را دیدی ؟ آیا خوشحالی پدری که با سربلندی دختر عروسش را بدرقه میکند ، یا گریه شوق مادری که انگشت قطع شدهی دست پسرش زیر دستگاه برای پیوندی دوباره را ... یا نگاه محبت آمیز پدری موقع دریافت بسته معیشتی را ، یا چشمان دختران و پسرانی که با یک کفش…

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی

خدای من چه حس قریب و دوری،چقدر احساس پرنده شدن در من موج می زند. چقدر نزدیکم به تو و چقدر دورم از تو... دلم از دست زمانه پر بود و از دست خودم خالی... و یک سکوت شنیدنی در چشمانم غلغله می کرد.... یک روز ندایی شنیدم که آی آسمانی ها جهاد اصغر تمام شد اما درهای جهاد اکبر که بسته نیست... بیایید تا خود را…