تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی
![](/sites/default/files/styles/1000x580/public/image/news/2022-04-09/13971121000064_Test_PhotoN.jpg?itok=-OPoPtxA)
خدای من چه حس قریب و دوری،چقدر احساس پرنده شدن در من موج می زند. چقدر نزدیکم به تو و چقدر دورم از تو... دلم از دست زمانه پر بود و از دست خودم خالی... و یک سکوت شنیدنی در چشمانم غلغله می کرد.... یک روز ندایی شنیدم که آی آسمانی ها جهاد اصغر تمام شد اما درهای جهاد اکبر که بسته نیست... بیایید تا خود را گم کنید و در خدا پیدا.... حس عجیب و مبهمی بود ،رفتن یا نرفتن.....بودن یا نبودن...دیدن محرومیت های روستا یا ندیدن....شنیدن درد دل مردمان روستا یا نشنیدن.... کدام آیین؟؟؟کدام رسم؟؟؟ کدام غیرت؟؟کدام همت؟؟کدام ایثار؟؟؟کدام جهاد؟؟؟ پایم نلرزید اما به دلم لرزه افتاد خدایا می توانم؟؟؟ لیاقت دارم؟؟مرحمت می فرمایید؟؟ پا در راهی نهادیم. در راهی که شاید اکنون به گونه ای دیگر می نگریم. راهی که تا می توانیم باید برویم.... ناگفته های سفر بسیار هست ولی روزی که سفر آغاز نمودیم شاید نمی دانستیم که در این پهناور وطن عده ای که برای رسیدن به آن ها،کوهها را باید طی کنیم .مسیری سخت و طاقت فرسا که هیچ جاذبه تصویری ندارد. اتوبان عریض که در آن الاقل تکنولوژی و صنعت روز دیده شود و نه... روستا با بچه های مهربون و دوست داشتنی با صورت های آفتاب سوخته اما معصوم،با لباس های کهنه و مندرس ولی سرشار از امید و شور زندگی، لبریز از شوق یادگیری. بچه هایی که با اینکه اسممان را می پرسند ولی باز مارا عمو صدا می زنند. بچه هایی که کوچکترین محبت دروازه ای بود به دنیای بزرگ درونشان. بچه هایی با خانه های کاه گلی و بچه هایی سرسخت ولی آرام.... بچه های روستا با یک توپ ساعت ها بازی می کردند! بچه های روستا تشنه آموختن بودند.آموخته بودند که هر آنچه بزرگتری می گوید چیزی است که باید یاد گرفت. آنها سرزنده و شاداب می خواستند بیشتر بدانند و ما.....رفته بودیم به آنها یاد بدهیم ولی یاد گرفتیم! رفته بودیم شاد کنیم ولی شاد شدیم! اینجا خبری از گرانی نیست. ارزان محبت می کنند و ارزان دوست می دارند.سرزمینشان قلب یکدیگر است، چشمهایشان را به روی خوبی ها نمی بندند. دل هایشان زالل تر از آب رودخانه است و کینه به دل نمی گیرند. می دانند بین دوست داشتن و داشتن دوست فرق است، می دانند که دوست داشتن امری لحظه ای است اما داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است. کار داوطلبانه و بیچشمداشت از دیرباز با سکوت، خاموشی و نوع خاصی از تواضع همراه بوده است به گونهای که تجربیات امور خیر، حداقل در ایران نشان میدهد انجامدهندگان کار خیر تا جای ممکن سعی کردهاند از رسانهای شدن پرهیز و به جای حرف، به عمل بپردازند. اما امروز، مدتی است که دلسوزان عرصه نیکوکاری اذعان دارند که باید تمام فعالیتهای داوطلبانه، نیکوکاری و جهادی در کشورمان به شکلی ممتاز، رسانهای شود و نسل جوان بیش از پیش برای ورود به میدان کار خیر و خدمترسانی اجتماعی ترغیب شود. همانگونه مقام معظم رهبری در پیام خود خطاب به جوانان جهادگر فرمودند، باید گفت بر همه الزم است که »پیشرفت بدون حد در اندیشه و کار جهادی«، »لزوم تبدیل حرکتهای جهادی به گفتمان عمومی« و »لزوم ثبات قدم در صراط مستقیم« را به عنوان راهبرد اساسی در دستور کار قرار دهیم.